کلینیک کاشت مو آریا سعی در پوشش نیاز های رو به افزایش افرادی است که با مشکل ریزش مو و کچلی مواجه هستند
کلینیک تخصصی کاشت مو ، پوست و زیبایی در تهران در فضایی آرام و مناسب پذیرای بیماران و میهمانانی است
تمام مراجعه کنندگان محترم قبل از شروع مراحل درمان، تحت مشاوره پزشکان و متخصصین این مرکز قرار می گیرند
خدمات کاشت مو درمانگاه تخصصی آریا
این درمانگاه با همـکاری مجـموعه پزشکان و متـخصـصان حـاذق پـوسـت و مو دارای بـورد تـخـصصـی پیوند مو و عـضـو انجمن متخصصین پوست ایران ، که سالیان متمادی در حوزه پوسـت، لیزر ، جـوانسـازی و زیبـایی و کاشت مو فعـالیت می نمـایند ، آماده ارائه خدمات تخصصی پزشکی به مراجعین محترم میباشد.
کاشت مو به روش BHT یکی از روش هایی است که نیاز به دقت و ظرافت دارد زیرا در مواقع لزوم و ضروری از این روش کاشت مو استفاده میکنند.برای کاشت مو با این روش متخصصان کلینیک زیبایی آریا آماده هستند.
در این روش کاشت مو ، واحدهای فولیکولی را با استفاده از یک پانج خیلی ریز یکی یکی برداشته و در محل دریافت می کارند. این روش کاشت مو معمولا برای افرادی انجام می شود که دارای بانک موی مناسب باشند
کاشت مو به روش FUT است که امروزه با توجه به اهمیت زیبایی طرفداران بسیار زیادی را در بین افرادی که از طاسی یا ریزش موی خود رنج می برند پیدا کرده است.
در موارد نادری، کاشت مو با روش فوق ترکیبی در دو جلسه انجام میشود. در این روش ابتدا روش FUT صورت میگیرد و سپس فرایند FIT شروع میشود. بنابراین پزشک میتواند 2 تا 3 برابر آنچه که تا به حال امکان پذیر بوده است
در روش کاشت مو ترکیبی در واقع از دو روش fut و fit برای کاشت مو استفاده می شود و این روش می تواند کمبودهایی را که در استفاده از روش های fit و fut به طور جداگانه برای طاسی های وسیع وجود دارد جبران نماید
این تکنیک برتر کاشت مو روش sut اس یو تی دیگر همانند روش های رایج و سنتی نیازی به برش و جراحی و بجا ماندن اسکار و یا درد و تحمل زمان طولانی دوره نقاهت وغیره… وجود ندارد
شاید شما هم نیاز به مشاوره داشته باشد !
تهران – خیابان پاسداران – خیابان گلستان دوم – تقاطع پایدارفرد – پلاک 85 – طبقه دوم
021-71791
شناخت انواع عطر و دانستن نام انواع عطر و اصطلاحات مربوط به عطر هنگام خرید عطر و ادکلن از فروشگاهها مانند یک کتابچه راهنماست. شاید شما هم هنگام خرید عطر یا جستجوی آنلاین در اینترنت با کلماتی در اسامی عطرها مواجه شده باشید که به نظر در اسم چند عطر دیگر قبلا آن را مشاهده کرده اید. و هم برای دانستن علت کاربرد آن کنجکاو شده باشید و هم دوست داشته باشید معنای آن ها را بدانید.
گاهی اوقات هم این کلمات و تشابهات اسمی عطرها شما را گیج کرده است. مخصوصا وقتی که می بینید ظاهر برخی عطرها خیلی به هم شبیه هستند. اینجاست که دوست دارید تا بفهمید چه منطقی پشت اسم گذاری عطرها و برخی اصطلاحات عطر رایج در این باره بین کمپانی های تولید عطر رایج است.
واقعیت امر این است که این اسامی با منطق استفاده می شود. و معانی به خصوصی دارد که دانستن آن شما را در انتخاب عطر دلخواهتان کمک می کند. همینطور وقتی که روی جعبه یا شیشه ی عطرها کلماتی را مشاهده می کنید که هم زیاد تکرار می شوند و هم برای شما نا مانوس هستند.
حتی وقتی که میخواهید اسم عطر خود را به سایرین بگویید با این مشکل مواجه هستید که ذکر این کلمات ضروری است یا خیر. در ضمن خیلی بیشتر دلتان می خواهد که وقتی آن را برای دیگران بازگو می کنید استرس غلط تلفظ کردن آن را نداشته باشید.
ما در نوشته پیش رو دانستن نام انواع عطر به زبان فرانسه و ایتالیایی و انگلیسی را برای شما تا حدودی حل کرده ایم. شما با خواندن این مقاله دیگر به سادگی می توانید عطرهای گوناگون را با تلفظ صحیح بخوانید، با اصطلاحات عطر ها آشنا شوید و به طور کامل اسم آن را با معانی درست این اصطلاحات درک کرده و تلفظ کنید. و متوجه تفاوت دقیق عطرهای گوناگون با اسم های مشابه شده و آن ها به راحتی تلفظ هم بکنید.
Pour (تلفظ فرانسوی: پووغ)
به زبان فرانسوی حرف اضافه به معنای ” برای” می باشد.
Homme (تلفظ فرانسوی: اوم)
به زبان فرانسوی به معنای ” مرد” می باشد. بر این اساس ترکیب Pour Homme که روی عطرهای مردانه زیاد دیده می شود به معنی ” برای مرد” می باشد. مثال: azzaro pour homme
Femme (تلفظ: فم)
به زبان فرانسوی به معنای ” زن” می باشد. بر این اساس ترکیب Pour femme که روی عطرهای زنانه زیاد دیده می شود، به معنی ” برای زن” می باشد.
Uomo (تلفظ ایتالیایی: اوومّو)
به زبان ایتالیایی به معنای ” مرد” می باشد.
Donna (تلفظ ایتالیایی: دُنّا)
به زبان ایتالیایی به معنای ” زن” می باشد. مثال: valentino uomo ,valentino donna
Eau (تلفظ: O)
به زبان فرانوسوی به معنای ” آب” می باشد. وقتی در اسم یک عطر این کلمه به صورت تنها استفاده شود، به معنی ملایم تر بودن آن عطر به نسبت سری های قبلی آن است. توجه به این نکته مهم است که چنانچه بدین صورت ذکر شود ” Eau de Toilette” یا ” Eau de Parfum” معنی متفاوتی دارد. و نشان دهنده استانداردی از غلظت روغن عصاره ی عطر یا همان Essential oil می باشد.
L’Eau (تلفظ: لُ)
وقتی کلمه ی Eau همراه با پیشوند L همراه باشد.معرفه می شود. در حقیقت کارکرد “L ” قبل کلمه در زبان فرانسه مانند کاربرد “The” در زبان انگلیسی است. اما علت اصلی استفاده از این پیشوند در اسم برخی از عطرها تاکید روی آن است.
Cologne
اسم شهری در آلمان است. و جایی که اولین عطر به صورت صنعتی و مدرن امروزی در آن تولید شده. که به مرور زمان به مترادفی برای کلمه ی عطر به معنای امروزی تبدیل شده است.(در امریکا به عطر مردانه گفته میشود) اگر روی شیشه ی عطر خود این کلمه را به صورت تنها دیدید، به معنی عطر می باشد.
برخی سازنده ها نسخه کلون یا به صورت عامیانه کلوژن محصول خود را تولید میکنند که معمولا بهترین رایحه در نسخه کلون وجود دارد به طور مثال گرلن ایده ال مردانه کلون.
Eau de Cologne
وقتی روی شیشه ی عطر این عبارت را دیدید به معنای غلظت کمتر روغن عطر کمتر از Eau de Toilette می باشد. و حدودا بین ۲ تا ۴ درصد است.
Fraiche (تلفظ به فرانسوی: ف غِیش)
به زبان فرانسوی به معنای تازه می باشد. عطرهایی که این کلمه در اسم آن ها هست دارای رایحه ای خنک می باشند و حس تازگی و طراوت ایجاد می کنند.
Eau Fraiche (تلفظ به فرانسوی: اُ ف غِیش)
به زبان فرانسوی به معنای آب تازه است. هنگامی که این ترکیب را در اسم عطر مشاهده کردید، به این معناست که غلظت روغن عطر در آن از حالت Eau de Toilette کمتر است.
Toilette (تلفظ: تویلت)
به فرانسوی به معنای توالت (دستشویی) یا هر آنچه به تمیزی برگردد می باشد. البته ترکیب این کلمه با Eau de معنی کاملا متفاوتی را ایجاد می کند. و آن عطر است. عطری که غلظت روغن عطر یا Essential oil در آن بین ۴ تا ۸ درصد می باشد.
EDT
مخفف کلمه ی Eau de Toilette می باشد.
Parfum (تلفظ: پاغفوم)
این کلمه معادل فرانسوی Perfume و به معنای عطر است. وقتی روی شیشه ی یا جعبه ی عطر به تنهایی این کلمه را مشاهده کردید به این معناست که غلظت ماده ی عطری یا Essential oil در آن عطر بیشترین میزان ممکن یعنی بین ۱۵ تا ۲۵ درصد می باشد.
Eau de Parfum (اُ دُ پاغفوم)
هنگامی که روی شیشه با ترکیب Eau de parfum مواجه شدید. یعنی غلظت ماده عطری یا همان Essential Oil در عطر بین ۸ تا ۱۵ درصد است.
EDP
مخفف کلمه ی Eau de Parfum می باشد.
Le Parfum (تلفظ به فرانسوی: لِ پاغفوم)
به همان معنای Eue de Parfume می باشد. این ترکیب در اسم عطر استفاده می شود. Le که در ابتدا آماده نقش The را در انگلیسی دارد. و کلمه را معرفه می کند. تاکید در اینگونه عطرها بروی Eau de Parfum بودن آن ها به نسبت مدل های قبلی است.
Elixir (تلفظ فرانسوی: الیکسیغ)
به فرانسوی و انگلیسی به معنای اکسیر است. ولی در اسم عطرها وقتی استفاده می شود به این معنی است که غلظت روغن عطر در آن عطر از مدل های قبلی خود بیشتر است. و از غلظت معمول Eau de Parfum هم کمی بیشتر می باشد.
Intense (تلفظ فرانسوی: آنتُنس- تلفظ انگلیسی: اینتنس)
در هر دو زبان به معنای شدید می باشد. هنگامی که این کلمه در اسم عطر به کار می رود به معنی شدت بیشتر بوی آن عطر نسبت به مدل های قبلی است. و به این معناست که این عطر از مدل های قبلی خود ماندگاری و قدرت بیشتری در پخش بو دارد.
Extreme (تلفظ فرانسوی: اکستغِم – تلفظ انگلیسی: اکستریم)
به هر دو زبان انگلیسی و فرانسوی به معنای مفرظ و نهایت یک چیز می باشد. در اسم گذاری یک عطر اشاره به شدت بالای رایحه و غلظت بالاتر روغن عطر به علاوه استفاده از نت های با بوی سنگین تر در عطر می باشد. Extreme به نسبت Intense درجه ی بالاتری از شدت رایحه ی عطر می باشد.
Supreme (تلفظ انگلیسی: سوپریم. تلفظ فرانسوی: سوپغِم)
به فرانسوی به همان معنای مفرط می باشد. و تقریبا مترادف با Extremeاست.
Absolute (تلفظ به انگیسی: ابسُلوت)
به انگلیسی به معنای مطلق می باشد. در عطرهایی هم که این کلمه در اسم آن ها استفاده شده یعنی، این مدل شدت رایحه ای بسیار بیشتر از مدل های قبلی خود دارد.
نکته ی قابل توجه این است که هنگامی که این کلماتIntense, Extreme,Supreme, Absolute (Absolu) در اسم عطر استفاده می شود، رایحه ی عطر نیز به نسبت مدهای قبلی خود تغییر کرده است و از نت های متفاوتی هرچند با اشتراک با مدل قبلی در آن استفاده شده است. و بوی یکسانی با مدلهای قبل خود نخواهند داشت. هرچند که رایحه ی شبیه مدل های قبلی است.مثلا عطر لیلیوم ابسولو
Absolu (تلفظ به فرانسوی: ابسُلو)
مترادف فرانسوی کلمه ی”Absolute ” می باشد.
Floz یا .FL. Oz
واحد قدیمی و سنتی سنجش مایعات یا همان اونس. معادل ۲۹٫۶۶ میلیمتر مکعب. یا تقریبا همان ۳۰ میل است. روی شیشه های عطر این واحد همراه با عدد درج شده است که همان حجم دقیق عطر است.
UAE (تلفظ: یو- اِی- ای)
مخفف شده ی Arabic Emirates United به معنی امارات متحده ی عربیه می باشد. اگر زیر شیشه ی عطر این اسم را دیدید، به این معنی است که این عطر وارد امارات شده و از آن جا خریداری شده است. لازم به ذکر است که این مطلب دلیلی بر فیک بودن عطر نیست.
Edition
نسخه های اصلاح شده ی عطر با تغییرات مورد نظر. مثلا برخی تغییرات در رایحه یا بسته بندی و… که در اسم عطر این کلمه استفاده شده و شیشه ی عطرهم تغییراتی به نسبت مدل های قبلی خود در بسته بندی و شیشه ی عطر خواهد داشت.
Limited edition(لیمیتد ادیشن)
محصولاتی که به صورت مقطعی و محدود تولید می شوند. که معمولا هم به زودی ناموجود خواهند شد. علت این امر محدود بودن مواد اولیه ی تولید آن عطر است. و به همین خاطر امکان تولید آن عطر در بلند مدت برای سال های سال وجود ندارد. در اینگونه عطرها در از این کلمه استفاده می شود.
Vol
اصطلاحا به معنای حجم روی شیشه ی عطر می باشد.
Aqua – Acqua – Aqva (تلفظ: آکوآ)
هر سه به معنای آب یا آبی می باشد. عطرهایی که یکی از این کلمات در اسم آنان وجود دارد یعنی نت های آبی یا دریایی در آن غالب است. این عطرها خنک می باشند. مانند Bvlgari Aqva Pour Homme که به معنای عطر بولگاری آبی برای مردان می باشد.
نکته: اختلاف در نوشتار این سه کلمه به این دلایل می باشد:
Aqua: نوشتار زبان انگلیسی این کلمه است.
Acqua: نوشتار زبان اسپانیولی این کلمه است.
Aqva: نوشتار خاص برند بولگاری است.
Oud (تلفظ: اوود)
به معنای چوب عود می باشد. وقتی در اسم عطر این کلمه به کار می رود یعنی ترکیب غالب رایحه ی عطر عود است.
Amber
به معنای کهربا می باشد. صمغی که پس از سالها تبدیل به سنگ شده است و بوی سنگین و خاصی دارد. وقتی در اسم یک عطر این کلمه به کار می رود یعنی بوی غالب آن عطر از کهرباست.
Bois (تلفظ فرانسوی: بوآ)
به فرانسوی به معنای چوب می باشد. عطرهایی که در اسم آن ها از این کلمه استفاده شده. به این معنی است که این عطر بوی چوبی دارد.
Vetiver (تلفظ به فرانسوی: وِتیوِغ)
به فرانسوی اسم گیاه خس خس می باشد. خس خس گیاهی علفی با ریشه های کلفت و زخیم است. بوی چوبی و علفی خنک و خاکی دارد و کمی هم بوی مشک می دهد. در عطرسازی کاربرد فراوان دارد. به خصوص در عطرهای لاکچری. عطرهایی که این کلمه در اسم آن ها وجود دارد، دارای بوی غالب خس خس می باشد.
Musk (تلفظ به انگلیسی: ماسک)
به انگلیسی و فرانسوی (Musc) به معنای مشک می باشد. بوی گرم و شیرین و خاص که از بدن آهوی ختنی گرفته می شود. البته مدل های مصنوعی آن بیشتر در صنعت عطرسازی استفاده می شود. هنگامی که این کلمه در اسم عطر به کار برده شود به این معنی است که این عطر بوی غالب مشک دارد.
Tobacco (تلفظ به انگلیسی: توباکو)
به انگلیسی به معنی تنباکو می باشد. عطرهایی که این کلمه در اسم آن ها دیده می شود به این معنی است که بوی غالب آن ها تنباکو می باشد.
Vanilla (تلفظ به انگلیسی: وِنِلا)
به انگلیسی و فرانسوی به معنای وانیل می باشد. بوی آشنای شیرینی ها. که رایحه ی شیرین و گرم گل وانیل است. عطرهایی که در آن این کلمه استفاده شده دارای بوی غالب وانیل می باشند.
Bouquet (تلفظ به فرانسوی: بوکّه – تلفظ به انگلیسی: بووکِی)
به فرانسوی و انگلیسی به معنای” دسته گل” می باشد. هنگامی که این کلمه در اسم عطر استفاده می شود به این معناست که رایحه ی عطر ترکیبی از بوی گل هاست.
Essence ( تلفظ به انگلیسی: اِسِنس)
به معنای عصاره یا همان اسانس می باشد. کاربرد آن در اسم عطرها به این معنی است که مواد اولیه ی عطر بیشتر طبیعی است.
Pure (تلفظ به انگلیسی: پیور)
به انگلیسی به معنای خالص می باشد. استفاده ی آن در اسم برخی ها بیشتر حالت تجاری دارد. و بیان این مطلب است که عطر از مواد اولیه ی درجه یک و با کیفیت تهیه شده است.
noir (تلفظ فرانسوی: نواغ)
به فرانسوی یعنی سیاه. اما هنگام استفاده در اسم گذاری عطرها، به معنی وجود تلخی در رایحه ی عطر می باشد.
Tendre (تلفظ به فرانسوی: تُندغ)
به فرانسوی به معنای لطیف و حساس می باشد. هنگامی که این کلمه به اسم عطر اضافه می شود، معمولا دو معنی دارد . یا اینکه عطر به نسبت مدل های قبلی خود دارای بویی لطیف تر می باشد . یا این که دارای بویی شیرین تر و دوست داشتنی تر است. این تفاوت در بوی عطر است . نه لزوما در غلظت ماده عطری.
Eau Tendre (تلفظ به فرانسوی: اُ تُندغ)
همان طور که بیان شد. Eau به معنای آب می باشد و وقتی در صنعت عطر با چیزی ترکیب می شود به معنای ملایم تر شدن و کمتر شدن غلظت ماده ی عطری می باشد. با توجه به این نکته، Eau Tender یعنی هم عطر ملایم ترشده است. و هم دارای رایحه ی لطیف تر یا شیرین تر و دوست داشتنی تری نسبت به مدل های قبلی می باشد.
Prive (تلفظ به فرانسوی: پغیوه)
به فرانسوی به معنای خاص و اختصاصی می باشد. استفاده از آن در اسم عطرها کاربرد تجاری دارد. و به ممتاز بودن و خاص بودن عطر اشاره می کند.
Sensual (تلفظ به انگلیسی: سنشوال)
به انگلیسی به معنی برانگیزاننده و تحریک کننده است. استفاده از آن در اسامی عطر ها هم اشاره به هوس انگیز و تحریک کننده بودن بوی عطر دارد.
Nuit (تلفظ فرانسوی: نویی، nooyee)
به فرانسوی به معنای شب می باشد. عطرهای که در اسم آن ها این کلمه استفاده شده است. رایحه ای به نسبت مجلسی دارند و برای استفاده در شب طراحی شده اند.
بیست سالگی
وقتی بیست سالم بود، همان روزهایی که همه چیز طعم تازهای دارد و به معنای واقعی جوان هستی، واسه اولین بار گلوم پیش یکی گیر کرد، از اون عشقهای اساطیری، عاشق زیباترین دختر دانشکده شدم، سلطان دلبری و غرور، تقریباً همه دانشکده بهش پیشنهاد داده بودن و اون همه رو از دم رد کرده بود. حتی یه بار یکی از استادها بهش پیشنهاد ازدواج داد، میدونی او در جواب چی گفت؟ گفت: هه!
آخه «هه» هم شد جواب؟ استاد هم اون ترم از لجش هممون رو مردود کرد.
اما خب من فکر میکردم یه جورایی بهم علاقه داره، گاهی وقتها وسط کلاس حس میکردم داره من رو یواشکی دید میزنه، ولی تا برمیگشتم داشت تخته رو نگاه میکرد و با دوستش ریز ریز میخندید، توی اون مدتی که همکلاسی بودیم من حتی یک کلمه هم نتونسته بودم باهاش صحبت کنم.
تا اینکه یه روز وقتی که داشتم بازیگرهای تئاتر جدیدم «باغ آلبالو» اثر چخوف رو انتخاب میکردم به سرم زد که اونم توی تئاترم بازی کنه، البته من هیچ وقت از هنرم سوء استفاده نمیکردم و این کار رو برخلاف اخلاقمداری یه هنرمند میدونستم، ولی میتونستم به هوای تئاتر حداقل کمی باهاش حرف بزنم، با اینکه حدس میزدم شاید کنف شم و به گفتن یک «هه» قناعت کنه، ولی رفتم پیشش و قضیه رو واسش گفتم، اون هم رو کرد بهم و گفت: اِ...واقعا؟ باغ آلبالو؟ نقش مادام رانوسکی؟
گفتم: نه! نقش آنیا، دختر مادام رانوسکی.
گفت: ولی من مادام رانوسکی رو خیلی دوست دارم!
گفتم: باشه، مادام رانوسکی، تو فقط بیا.
خلاصه بهترین روزهای زندگی من شروع شد، صبحها به شوق دیدنش از خواب بیدار میشدم، عطر میزدم، کلی به خودم میرسیدم، سرخوش بودم، توی پلاتو ساعتها بهش خیره میموندم و در آخر تمرین تئاتر، گفتگوهای دلپذیری بین ما شکل میگرفت.
کاش آن روزها تموم نمیشد، چون زمان تکرار شدنی نیست، دیگه هیچ وقت یه جوان بیست ساله نمیشم، فقط میتونم آرزو کنم خواب آن روزها رو ببینم...
تئاتر باغ آلبالوی من به بهترین شکل با بازی آن دختر زیبا اجرا شد و تراژدیکترین اثر واسه من رقم خورد، چون روز قبل از اجرا وقتی داشتیم مهمانهای ویژه رو دعوت میکردیم از من خواست تا واسه نامزدش اون جلو یه صندلی رزرو کنم، از اون روز به بعد من دیگه یه جوان بیست ساله نبودم، بیست سالگی خیلی زودگذره و پس از اون دیگه چیزی واست تازگی نداره!
روزبه معین
من و نارازاکی
برخلاف تمام ژاپنیها نه چشمای ریز بادومی داشت و نه قد کوتاه. چن سال پیش که برای شرکت تو یکی از فستیوالهای نقاشی رفته بودم ژاپن، چن روزی رو مهمان خانواده نارازاکی بودم. بابای نارازاکی شهردار توکیو بود و مادرش یکی از اساتید برجسته طب سنتی تو ژاپن بود. یه خانواده اصیل و سنتی که ریشهشون به خاندان موهایسو از امپراطوریهای کهن ژاپن برمیگشت. نارازاکی یه خواهر بزرگتر از خودش به اسم نانامی داشت که استاد فلسفه تو دانشگاه ملی توکیو بود.
خود نارازاکی هم دانشجوی دکترای ادبیات نمایشی در آرت کالج توکیو بود. با این وجود نارازاکی خیلی به ادبیات و فرهنگ ایرانی علاقه داشت. شاید یکی از دلایل وابستگی و علاقه شدید نارازاکی به من همین علاقه زیادش به فرهنگ و سنن ایرانی بود، البته راستشو بخواین من هم خیلی از نارازاکی بدم نمیومد، آخه نارازاکی برخلاف تمام زنهای ایرانی که من باهاشون در ارتباط بودم نه اهل تجملات بود و نه اهل مادیات.
نارازاکی نه موهاشو رنگ میکرد و نه آرایش غلیظی داشت ولی با این وجود از خیلی از زنهای ایرانی زیباتر بود. نارازاکی حتی دماغش رو هم عمل نکرده بود.چشمای درشت مشکی نارازاکی بدجوری جادوت میکرد، فرم صورتش غیر قابل توصیف بود، ابروهای کمونی بهم پیوسته با لبهای درشت و پوست سفید و بدون کوچکترین لک و جوشش تو رو به چالش میکشید. اجزای صورتش هارمونی عجیبی داشت.
زمانی که جلوی آینه موهاشو باز میکرد دوست داشتی ساعتها بشینی و تو گندمزار موهاش مشق جنون کنی. قدِ بلند و اندام کشیدش تو رو به عبادت وادار میکرد. زمانی که راه میرفت میتونستی گوشهای از هنرنمایی خدا رو در اندام نارازاکی تماشا کنی. زمانی که روبروت مینشست و باهات حرف میزد دلت میخواست زمان رو متوقف کنی و سالها به خواب عمیق دوست داشتنش فرو بری.
اعترافش شاید خیلی سخت باشه ولی من عمیقاً شیفته و شیدای نارازاکی شده بودم ولی شاید سختتر از اعتراف به دوست داشتن نارازاکی، باور کردن این مسئله بود که نارازاکی هم دیوونهوار عاشق و دلباخته من شده بود، به طوریکه حاضر بود به خاطر من، خانواده و کشورش رو ترک کنه و همراه من به ایران بیاد. یه عشق عجیب و باور نکردنی. ولی از همه اینا عجیبتر شاید این بود که من چن سال پیش اصلاً ژاپن نرفته بودم و عجیبترش این بود که اصلاً دختری به نام نارازاکی تو ژاپن وجود نداشت، ولی چیزی که اصلاً عجیب نبود این بود من دوست داشتم تو این چن خط حس حسادت تو رو تحریک کنم، شاید به اندازه همین چن خط حسادت، عاشقم میشدی. حسادت اولین قدم تو راه دوست داشتنه.
بنیامین کاهانیان
کتاب یک عاشقانهی آرام اثر نادر ابراهیمی است.
این کتاب داستان زندگی زن و شوهری جوان است که سعی دارند زندگی عاشقانه شان را از خطر روزمرگی نجات دهند. کتاب در سال ۵٧ روایت می شود.
گیله مرد معلم ادبیات است که ساواک او را ممنوع الکار کرده است. بنابراین او تصمیم می گیرد داستانی بنویسد و آن را به همسرش تقدیم کند…
درباره کتاب
حس میکنم نویسنده خودش و همسرش را در قالب شخصیت های کتابش به تصویر کشیده و چیزی که این کتاب را خاص می کند همین است.
در اصل کتاب، موضوع محور نیست بلکه گفتگو محور است و کل کتاب گفتگوی همین زن و شوهر می باشد.
وقتی کتاب ملت عشق رو خوندم با خودم فکر کردم جای کتابی که روابط انسانی را به عارفانه و عاشقانه ترین شکل ممکن بیان کند چقدر در ادبیات معاصر ایران خالیه! تا اینکه این کتاب رو خوندم.
واقعا درسته که هر کتابی، زمانی داره برای خونده شدن! مطمئنم شاید هر وقت دیگه ای این کتاب رو میخوندم انقدر به دلم نمی نشست…
به جرات این کتاب جزو بهترین کتاب های تمام زندگیمه!
نه فقط داستان جذاب، بلکه اشراف نویسنده به زمان روایت و جملات شاعرانه و شخصیت پردازی بی نقص و تشبیهات قوی همه از نکات مثبت کتاب بود…
حقیقتا یک کتاب کامل بود که به بهترین شکل ممکن حالم رو خوب کرد.
لطفا کتاب یک عاشقانهی آرام را بخوانید چون هر روز که آن را نخوانید بدون شک یک کتاب خوب را از دست داده اید.
قسمت هایی از متن کتاب یک عاشقانهی آرام
هیچ چیز همچون اراده به پرواز،پریدن را آسان نمیکند.
مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل های باغچه، به عادت آب دادن گل های باغچه تبدیل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنیی ست که خود پیوسته خواهان نو شدن است و دیگرگون شدن. تازگی، ذات عشق است، و طراوت، بافت عشق. چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
وقتی زندگی مان را به یک حفره ی سیاه بسیار گود تبدیل کردیم نباید انتظار داشته باشیم که در ته این حفره، عشق، مشغول پایکوبی و شادمانی باشد.
در عصر ما، هر میخی، در هر سنگی فرو میرود. ابزارهای مناسبش را باید یافت.
عاشق “شدن” مسأله ای نیست، عاشق “ماندن” مسأله ی ماست. بقای عشق، نه بروز عشق.
عشق به اعتبار مقدار دوامش عشق است، نه شدت ظهورش…
در عشق، جایی عظیم برای بداهه نوازی هست، به شرط آنکه نواختن را بدانی.
مرگ مسأله ای نیست. اگر به درستی زندگی کرده باشی.
پیری در روح است، نه در سال.
عشق، حرکت دو نفر، مشتاقانه، به سوی هم نیست، بلکه حرکت دو نفر در کنار هم است.
زمان، بدون اراده، بدون هدف، بدون آرزو، بدون تازگی، بدون دگرگونی های نا منتظر، یک پیکره ی سنگی بیش نیست.
این خوب است که مدرسه باشد، و نرویم. این خوب نیست که مدرسه نباشد، و ما ندانیم به کجا نرفته ایم.
مقصد، زندگی را معنی میکند.
هدف، زندگی را عمیق میکند.
زندگی را، وجود مقصد معنی میکند، نه رسیدن به مقصد.
نشسته بودم رو نیمکت پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت میپژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گلبرگهاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقهی پالتوم را دادم بالا، دستهام را کردم تو جیبهاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد.
صدای تندِ قدمهاش و صِدای نَفَس نَفَسهاش هم.
برنگشتم به رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم میآمد. صدا پاشنهی چکمههاش را میشنیدم. میدوید صِدام میکرد.
آنطرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَم بِش بود. کلید انداختَم در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – نالهای کوتاه ریخت تو گوشهام – تو جانم.
تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. بهروو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و رانندهش هم داشت توو سرِ خودش میزد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود میرفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.
ترسخورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.
مبهوت.
گیج.
مَنگ.
هاج و واج نِگاش کردم.
تو دستِ چپش بستهی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید.
چهار و چهل و پنج دقیقه!
گیجْ – درب و داغانْ نِگا ساعتِ رانندهی بخت برگشته کردم. چهار و پنج دقیقه بود!!